سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جاوا اسکریپت
























عاشقی

....
یک...
دو....
سه....
چندین و چند
...
هر چقدر می شمارم خوابم نمی برد
من این ستاره های خیالی را
که از سقف اتاقم
تا بینهایت خاطرات تو جاری است
....
یادش بخیر
وقتی بودی
نیازی به شمردن ستاره ها نبود
اصلا یادم نیست
ستاره ای بود یا نبود
هر چه بود شیرین بود
حتی بی خوابی بدون شمردن ستاره ها.


نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 2:55 عصر توسط نظرات ( ) |

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

 

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست


نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 2:54 عصر توسط نظرات ( ) |

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 2:51 عصر توسط نظرات ( ) |

 

به دریا می زنم امشب دل توفانی خود را

 

که طوفانی کنم از غم تمام شانه خود را

 

                      پس از خاموشی چشمت بدم می آید

 

                      که در دنیا نمی بینم گل یکدانه خود را

 

نهالستان سبزت را عجب پاییز طولانیست

 

که عمر من نمی یابد در آن ریحانه خود را

 

                   به هر در می زنم دل را خیالت را نمی بینم

 

                  که شاید بشکنم یک شب سکوت خانه خود را

 

 چو دیدم شمع بالایت سحر را در نمی یابد

 

 میان شعلــــه افکندم پــر پروانه خود را

 


نوشته شده در یکشنبه 90/11/30ساعت 11:45 صبح توسط نظرات ( ) |

 

تولدت مبارک


نوشته شده در جمعه 90/11/28ساعت 11:3 صبح توسط نظرات ( ) |


Design By : Pichak